Skip to main content

شاملو شاعر پدر قصه های شنیدنی


شاملو شاعرو پدر قصه های شنیدنی 

شاملو یکی از یگانه های باوجدان جامعه ما بود اودر کتاب کوچه های خود به فردوسی تاخته و در سخنرانیش در دانشگاه برکلی او را شاعری درباری خوانده ومی گفت او برای تثبیت وضع ظالمانه حاکمان بر مردم داستان کاوه وضحاک عادل و طرفدار نظام مادر شاهی راه برعکس گفته و وبه انوشیروان پادشاه ساسانی تاخت که مردکیان عدالت طلب راگردن زده شاملو می گفت باید در مورد همه چیزهای دم دست شک کرد ومعتقد بود هر آنچه بخوردمان داده اند باید بریزیم دور و به آن شک کنیم ودباره به آن نگاه کنیم ببینیم چقدر آن یاوه وچقدر آن به حقیقت نزدیک است

Comments

Popular posts from this blog

رقص عربی یک دختر خانم افغان توصیه می شود حتما این رقص زیبا را ببینید تا بهشت آوران زیبارو را همین جا مشاهده کنید نه در بهشت خیالی موهوم واقعا که طاووس خرامان به این زیبائی می گویند

https://youtu.be/VlE3-v7XrtI

احمد ظاهر: شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

شب چو در بستم و مست از می‌ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم     دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم       منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم  آنقدر گریه نمودم که خرابش کرد   شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم     غرق خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم     دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشه درد بر سر آتش جور تو کبابش کردم     زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

ماهنامه روشنگر