داستان خوارج می گویند علی و معاویه بر سراینکه چه کسی باید خلییفه باشد دعوا داشتند معاویه مکار پیشنهاد می کند خب حالا که اصرار دارید بیا هردو اول اعلام کنیم که خلیفه نیستیم تا بعدرای بگیریم و علی قبول می کند معاویه مکار علی را جلو میندازد و او پیشتر اعلام می کند که من خلیفه نیستم وقتی او این کار را کرد معاویه می گوید می بینید که اودیگر خلیفه مسلمین نیست پس من خلیفه مسلمین هستم و علی ساده لوح چون قسم خورده بود می پذیرد که معاویه ولی امر بشود این موضوع صدای طرفداران علی را در آورد و از او خواستند که این فریبکاری را نپذیرد ولی علی مرغش یک پا داشت ودر نتیجه آنها نیز از بیعت با علی خارج شدند