Skip to main content

حاجی بیروزه

 



ارباب خودم بز بز قندی ارباب خودم چرا نمی خندی ارباب؟
بعضی از تاریخ واقعی مردم منطقه خاورمیانه بلاخص ایران توسط حاکمین ظالم وقت بکلی از بین رفته و و یا ما به عمد دانش کمی در باره آنها در دست داریم ما از طریق فحش لعن هائی مخالفین آنها بوجود آن پی می بریم مثل زنادیق و یا قرمتیان یا قرامتیان که خانه خدا را تخریب و حجرالسود را ربوده و به گرو کرفته بودند و بلاخره در برابر پول هنگفتی آنرا بر می گردانند یکی از این موضوعات حاجی فیروزه است که من با دانش کمی که در این مورد دارم باشما در میان می گذارم و از انسانهای باسواد و باستان شناس و تاریخشناس و جامعه شناسان می خواهم در روشن شدن این قضیه مردم را یاری دهند و اما در ستانها در این مورد از شب یلدا و قصه نه نه سرما و فرزندانش چهله کوچک و چله بزرگ می گویند در قصه ها ی کهن نه نه سرما و فرزندانش چله کوچک و چله بزرگ در حق مردم محروم ظلم کرده اند یعنی شبگار و سوزش سرما و کرختی زندگی مردم محروم را زیاد کرده بودند و در شب یلدا که پایان این زندگی درد آور است مردم یلدا جشن دفن طولانی ترین شب سال را جشن می گیرند و برای اینکه نشان بدهند از این وضعیت ناگوار دل خونی دارند آنشب بطور نمادین هندوانه می خورند بالخره در چهارشنبه سوری بقایای ظلمت را به آتش می کشند و از روی آن میپرند تا بلا از آنها دفع شود و حاجی فیروزه ها که در گذشته به آتش افروزان معرف بودند به لباسهای سرخ خود که نشانی از انقلابیگری انسانهای پیشتاز آنزمان بود و روی خود را بمانند شب سیاه می کردند و رقص کنان پای کوبان روی سیاهی ها به نشان تمسخر کلاه بوقی می گذاشتن و می خواندن ارباب خودم بزبز قندی ارباب خودم چرا نمی خندی ارباب خودم سلام علیکم ارباب خودم سرته بالا کن و طبقات ظالم و حاکم را به سخره می گرفتند و بالاخره روزعید روز بر شب چیره شده و ما این انقلاب طبیعت را جشن می گیریم
// نفس بادصبا مشک فشان خواهد شد // عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد// ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد // چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد// ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی // مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد // اگر این از لحضات بهره نگیرید چه کسی تضمین می کند دنیای دیگری هم هست // حافظ #نوروز #ایران #نوروز۱۴۰۰ #کارگران

Comments

Popular posts from this blog

رقص عربی یک دختر خانم افغان توصیه می شود حتما این رقص زیبا را ببینید تا بهشت آوران زیبارو را همین جا مشاهده کنید نه در بهشت خیالی موهوم واقعا که طاووس خرامان به این زیبائی می گویند

https://youtu.be/VlE3-v7XrtI

ماهنامه روشنگر

احمد ظاهر: شب چو در بستم و مست از می نابش کردم

شب چو در بستم و مست از می‌ نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم     دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم       منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم  آنقدر گریه نمودم که خرابش کرد   شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم     غرق خون بود و نمی مُرد ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم     دل که خونابهٔ غم بود و جگرگوشه درد بر سر آتش جور تو کبابش کردم     زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم